...........................................
تصمیم کبری:
گفتم چند خطی بنویسم، درباره تصمیمی که گرفتم! _تصمیم کبری..._
راستش من تصمیم جدی بر ترک سیگار گرفتم. یعنی می خوام که دیگه اسمی از سیگار توی زندگیم نباشه. این شد که با خودم گفتم که بهترین کار اینه که یه جوری خودم رو مجبور به ترک کنم!!
البته پیشنهاد پدر، مقدمه و جرقه ای شد برای این موضوع...
...........................................
.......................................
تفاوت راه:
خوب شاید با خودت بگی که تو قبلا می گفتی من از اینکه بقیه سیگار بکشن ناراحت نمیشی!
الان پس چی شد؟
باید عرض کنم که بله، توی ترک قبلیم خوشبختانه کار به جایی رسیده بود که اصلا میل سیگار پیدا نمی کردم، مگر در شرایطی خاص که همونم باعث برگشتم شد...
الانم معتقدم اگه یه مدت کوتاهی بگذره همه چیز درست میشه!
40 روز، کمتر یا بیشتر...
......................................
.......................................
اصل مشکل:
خوب!
اول از همه باید بگم که همه مشکل من با سیگار کشیدن دوستام نیست! در واقع با خود بیرون رفتنه!!
باورت میشه که وقتی از خونه میام بیرون حتی برای خرید، اونم خیلی کوتاه چند بار وسوسه میشم؟
بدی من اینه که یا کاری رو نمی کنم، اگه انجام دادم درست و حسابی انجام میدم! _البته نه در همه کارها_
سیگار رو هم یا نمی کشم، یا اگر قرار شد بکشم، دهن خودم رو سرویس می کن!!
توی خونه، محله، و کلا همه جا...
و این خوب نیست...
.......................................
.......................................
نفس ترک:
راجع به اصل ترک، و اصل پاکی هیچ حرفی ندارم، چون معتقدم هر کسی باید خودش به این مرحله برسه...
یا اگر رسیده بهش عمل کنه...
البته ممکنه خیلی ها جور دیگه ای فکر کنند...
من فوتبالیست سیگاری دیدم، مربی سیگاری دیدم!
خواننده سیگاری دیدم...
همشون هم وانمود می کنند که با سیگار مشکلی ندارند!
ولی من نمی تونم...
من نباید سیگاری باشم...
همین!
.......................................
.......................................
یک خاطره:
چرا و چه جوری سیگاری شدم اصلا مهم نیست...
اما شاید این خاطره رو تعریف کنم بد نباشه:
یه روز از همون روزایی که دوباره سیگاری شده بود، به عنوان مربی درپیت، کنار زمین ایستاده بودم!
تیمم داشت توی زمین بازی می کرد...
دستم و انگشتام رو روی صورتم گذاشته بودم که بر حسب اتفاق انگشتم رو بو کردم!
حالم به هم خورد، چون چند لحظه قبلش سیگار کشیده بودم!!
توی اون لحظه انگار همه غصه های عالم نشصت روی دلم...
خدایا، من کیم؟ کجام؟ چرا من نباید سالم باشم؟
نگام می افتید به سبزی و طراوت چمن، به شادی و شادابی بچه ها، به مربی تیم مقابل که با غرور و پاک کنار زمین بود، به آسمونی که لکه های ابر توش دیده میشد، به ورزشگاهی که آدم رو جو گیر می کرد، و مدام حسرت می خوردم!!
شاید اونجا بود که از خودم بدم اومد، از بی ارادگیم، از هوس باز بودنم، از اینکه حتی به خاطر پدرمم که شده نمی تونم ترک کنم...
باور کن همونجا خواستم، همونجا آرزو کردم، و همونجا از خدا خواهش کردم، که نجاتم بده!!
تا اینکه رسیدم به اینجایی که الان هستم!!
.......................................
.......................................
ترک:
شعر نمیگم، شعار هم نمیدم!
من می خوام پاک باشم...
وقتی دوستم رو که اصلا به سیگار لب نزده می بینم، که چه جور با طراوت و سر حال کنار دریا می دوه، غصه می خورم...
چرا من نباید پاک باشم؟
چرا فقط باید به فکر یه جایی برای نشستن و سیگار کشیدن باشم؟
چرا؟
من باید ترک کنم...
.......................................
شهریار عزیز:
وقتی پست آخرت رو خوندم، حس کردم که شاید ناراحت شده باشی!
نمی دونم چه جوری بهت بگم، یا چه جوری بهت ثابت کنم، من همون احمدم...
هنوز بهترین دوستم تویی...
من برای ملاقاتمون لحظه شماری می کنم...
چه کنم؟
هر وقت هرکی گفته که شاید رفیقات تورو تحریک به برگشتن کردن، من گفتم نه!!
به هیچ وجه...
چون به حرفم معتقدم...
شاید یکی مثل کمال وقتی ترک می کنه، همه رو فراموش میکنه!
ولی مطمئن باش من اینجوری نیستم...
من معتقدم به اینکه هنر همینه که باشی و نباشی...
و بدون که دوستت دارم!
نمی دونم چرا همه فکر میکنن نباید به دوستشون بگن دوستش دارن!
و چرا فکر می کنن فقط باید به همسر و پدر و مادر گفت؟
ولی من سنت شکنی می کنم...
و تکرار که:
دوستت دارم...
همین
.......................................
حرف آخر:
به زودی همه چیز برمیگرده به حالت عادی...
خواهشم اینه که اگه کمتر همدیگه رو حضوری دیدیم، بیشتر مجازی ببینیم...
بچتیم، بحرفیم، بپروازیم، و بپستیم...
همین
و...
دیگر هیچ!
.......................................
امضاء:
شاهزاده تاریکی
خسته نباشید...
..................................................................................
....................................................................................
فکر کنم اسمم رو بگذارم ضد حال بهتره!!
می پرسی چرا؟
چون مدام در حال ضد حال زدنم...
البته می دونم که می دونی که عمدی نیست...
اما، چه کنم!
...................................................................................
اصل خبر:
من فعلا نمی تونم بیام بیرون...
رئیس جمهور آینده ایران اعلام کرد فعلا توان حضور در جلسات هیات علمی باغ لواسون را ندارد!
...................................................................................
تشریح:
من این مدتی که اومدم داغون شدم!!
کلاس، تنهایی، کلاس، درس، مشق، تنهایی...
و بدتر از همه تنهایی داغونمون کرده!
البته همونجوری که میدونی، سیگار رو هم فیتیله پیچ کردم، و شده مزید بر علت...
دلیل بیرون نیومدنم رو شاید بیتونی حدس بزنی، ولی اگر هم نمی تونی، من نمی گم!!
چون مهم نیست...
بی خیال!!
من منتظرم...
منتظر صدای زنگ...
دارم دیونه میشم!!
اما زیاد طول نمی کشه، به زودی همه چیز بر می گرده به حالت عادی...
مطمئن باش!
البته انشاءالله...
خوب!
فعلا همین...
...................................................................................
عذر خواهی:
شرمنده!
جبران می کنم...
...................................................................................
یک خواهش:
امیدوارم درک کنی...
مطمئنم که می کنی!
...................................................................................
لینک:
حتما بخون!!
...................................................................................
همین و دیگر هیچ!
یک آدم تنهای
خسته
غمگین!
و منتظر...
امضاء: شاهزاده تنهایی
خسته نباشید...
.........................................
پست اولت رو خوندم، کله کیری مثل اینکه دوروز بهت خندیدم، روت زیاد شده!!
می خوای مثل سنده بندازمت بیرون؟
شهریار:هیچ گوهی نیستی!
من: خودت هیچ گوهی نیستی!!
......................................
بله!
زنگ زدم، دوبار هم زدم، ولی مثل اینکه قسمت نبود...
من تا عصرش قرار نبود که بیام بیرون، یهویی شرایط عوض شد...
گفتم ببینم چه جوریه...
بگذریم!
موبایلم که گفتی نگم چی شده، ولی من میگم:
( چون میدونم داری از کنجکاوی می میری... )
شارژ باطریش تموم شده...
البته رفتم که شارژر بخرم، که به دلایل امنیتی پشیمون شدم...
همین...
......................................
صرفه جویی در وقت:
گوود نایت...
شب خوش
شاهزاده تاریکی
لوح فشرده بلو-ری چیست؟
دیسک بلو-ری برنده و پیشتاز دیسک های با کیفیت بالا شد. لوح فشرده بلو-ری (Blu-ray، BD) نوعی دیسک نوری است که کاربرد اصلی آن ذخیره ویدئو باکیفیت بالا و اطلاعات است و از نظر ابعاد ظاهری مشابه CD، DVD است.
نام بلو-ری از تکنولوژی لیزر آبی (از نوع بنفش) مشتق شده است که برای خواندن و نوشتن این نوع دیسک ها استفاده می شود. به دلیل طول موج کوتاه (۴۰۵ نانومتر)، ظرفیت ذخیره اطلاعات بلو-ری بیشتر از DVD ( لیزر با نور قرمز و طول موج ۶۵۰ نانومتر ) است. یک دیسک بلو-ری دو لایه، می تواند ۵۰ گیگابایت ذخیره کند که شش بار بیشتر از ظرفیت یک دی وی دو لایه است.
در آوریل سال ۲۰۰۸ بیشتر از ۳۵۰ عنوان دیسک بلو-ری در آمریکا و بیش از ۲۵۰ عنوان نیز در ژاپن منتشر شد. در طی رقابت دیسک های نوری با کیفیت بالا، بلو-ری در حال رقابت با HD DVD بود و در فوریه سال ۲۰۰۸ ، زمانیکه شرکت توشیبا - تولید کننده اصلی HD DVD- اعلام کرد که این دیسک بعد از این توسعه نخواهد یافت، بلو-ری برنده و پیشتاز دیسک های با کیفیت بالا شد.
در ابتدا به دلیل اینکه لایه ذخیره اطلاعات در این دیسک، در مقایسه با دی وی دی، به لایه رویی نزدیک تر بود، در برابر خش آسیب پذیر تر مینمود و با لایه ی کارتریج محافظت می شد. اما با پیشرفت دانش پلیمر، وجود این لایه ضرورتی نداشت.
یک پلیر برای پخش بلو-ری نیاز به پشتیبانی از کدک هایی مانند MPEG-۲, H.۲۶۴/AVC, SMPTE VC-۱ دارد. برای پخش صوت، پلیر باید از تکنولوژی Dolby Digital AC-۳, DTS, linear PCM پشتیبانی کند.
نرم افزار جاوا نیز در توسعه بلو-ری نقش دارد نسخه بلو-ری جاوا به نام BD-J، در افزودن منوها و امکانات بیشتر در بخشهایی مانند زیرنویسها، در این تولید مشارکت داشته است.
● کدگذاری ناحیه ای
بعضی از این دیسکها ممکن است رمزگذاری شوند. همانند اصول رمزگذاری ناحیه ای برای دی وی دی، بسته به منطقه ای که بلو-ری در آن پخش می شود، رمزگذاری شده و فقط در ناحیه مشخص شده قابل اجرا هستند. هدف این اقدام، رعایت حقوق شرکت های فیلم سازی برای قیمت گذاری و نوع محتواست. بعضی از دیسکها نیز بدون کد تولید می شوند و در همه جا قابل اجرا خواهند بود.
در سال ۲۰۰۸ دو سوم بلو-ری های تولید شده بدون محدودیت منطقه ای بودند.
بلو-ری های اولیه، قابلیت پخش دی وی دی را داشتند اما سی دی بر روی آنها اجرا نمی شد. بعدها تمام گرداننده های دیسک بلو-ری قابلیت پخش دی وی دی و یا سی دی را پیدا کردند.
با اینکه ویژگی های بلو-ری مشخص و نهایی شده اند، اما مهندسین همچنان در حال توسعه آن هستند. بلو-ری بت چهار لایه و ۱۰۰ گیگابایت فضا، شش لایه و ۲۰۰ گیگا بایت فضا، دیسک هایی هستند که کار بر روی آنها شروع شده و در حال تحقیقات و پیشرفت است. توسعه لایه ها حتی تا ۱۰ لایه اما با ۲۵۰ گیگ نیز مطرح شده، اما مشکل تولید آن، پایین بودن تکنولوژی دیسک خوان های امروزی عنوان شده.
● مینی بلو-ری
مینی بلو-ری با ابعاد ۸ سانتیمتری قابلیت ذخیره ۷.۵ گیگابایت فضا بر روی خود را داراست و مشابه مینی دی وی دی است. در حالت عادی یک دیسک بلو-ری تنها یک بار قابلیت نوشته شدن را دارد. اما با تولید BD-RE پاک کردن و دوباره نوشتن بر روی دیسک نیز امکان پذیر شد.
..........................................
آقا ما که تکلیفمون رو نفهمیدیم!!
بالاخره یه اسم میگی یا نه؟
چی؟
نه؟
خوب، حالا که نه، همین شاهزاده تاریکی باشه، تا بعد...
.........................................
شاهزاده تاریکی:
خوبه؟
این یکی چطور؟
برو حالشو ببر...
.......................................
اما:
بابا باز کس شعر گفتی؟
چی؟
نمی دونم، شاید...
کی؟
آهان!!
باشه بابا...
خیلی خوب چرا داد می زنی!
......................................
2. استاندار یزد ورود شاهزاده تاریکی به یزد را به مردم بدبخت این شهر کویری تبریک گفت!!
به امید تصاحب پست رئیس جمهوری...
......................................
سه شنبه های پارگی:
حرف شما درست، ولی اینجوری حساب کنیم، ما از جرخوردن هم گذشتیم...
بابا ما یه ترم، به جز دو روز، بقیه روزا از 8 صبح تا هشت شب کلاس داشتیم...
البته این ترم هم همینه، ولی خدا را شکر، حال میده!!
لذت ببر...
دانشجویی همینه دیگه!!
کونپاره، اگه همین اذیت هم نباشه که دیگه دانشگاه رفتن میشه کشک...
یه خورده هم باید سرما گرما بخوری، نکنه آدم بشی...
آخه خدمت که آدمت نکرد...
!!
گوگل کروم هم خوبه!!
من سیستم رو درست کنم، یه مشت برنامه هست که باید نصب کنم!! یکیش همین سنده...
چی؟
این کس کش کی نشسته پشت سیستم من؟
کی ازش عکس گرفته؟
تو از کجا آوردی عکسشو؟
بگذریم...
......................................
باز هم:
باز هم نخوندی؟
یا درست نخوندی؟
یا درست خوندی، درست جواب ندادی؟
یا حال نداشتی بخونی؟
یا حال نداشتی جواب بدی؟
یا ریدی؟
یا می خوای برینی؟
یا خوندی؟
یا نه؟
خلاصه هر کاری کردی، گوز به ریشت...
می پرسی چرا؟
جواب سوال منو چرا ندادی؟
بی خیال...
......................................
اسم:
اسم مناسبه؟
عرض دیگری نیست...
ماشالا با سرعت نور آپ می شیم...
پس چرا هیچ خری نمیاد سر بزنه؟
_البته با معذرت از دوستان و سرورانی که خر نیستند!!_
همین
و...
دیگر هیچ
شاهزاده تاریکی
.........................................
قبل از هرچیز:
تشکر!!
از اینکه راحت برخورد می کنی...
بعدش یک خواهش:
لطفا اینقدر ننویس ناراحت شدی، توی پیام کوتاه، نوشته هات، میشی، نشی، بشی و از این کس شعرا...
بابا، تو اصلا نمی تونی منو ناراحت کنی!!!!
چون من نمی خوام ناراحت بشم...
برنداری امتحان کنی که ناراحت می شم!!
اوه...
فلسفی شد...
ولش!!
......................................
جهت اطمینان:
برای اینکه مطمئن بشی که ناراحت نشدم یک سوال مطرح می کنم...
سوال:
به نظر شما در تصویر زیر پسرک جوان از دیدن چه صحنه ای شکه شده است؟
پاسخ خود را...
......................................
توضیحات:
خبر شماره 1:
چند ساعت پیش و همزمان با ورود اتوبوس حامل فیلسوف بزرگ، شاعر نامدار، نویسنده شهیر، و استاد آواز جنای احمد ملقب به کله قند و رئیس جمهور آینده ایران، به استان یزد، دانشمندان ناسا اعلام کردند که نور عجیبی وارد خاک این استان شده است...
گفته می شود این نور توسط خلاقیت و نگاه استاد احمد منتقل شده است...
شایان ذکر است که 800 نفر از کارمندان ناسا ایرانی هستند...
.......................................
توضیحات:
کونپاره، باز گفتی خوب نخوندی؟
من خوب خوندم!!
تو دست میزاری روی جایی که خودت می پسندی، می گی تعریف کردی!!
منم دست میزارم روی جایی که خودم می پسندم، می گم ریدی...
به نود البته!!
بله درست میگی، تعریف کردی...
ولی بد هم گفتی...
گوزو...
این از این!!
.......................................
راجع به مناظره:
بعدا مفصل توضیح میدم...
اما مختصری بنویسم...
به نظرم همین که دیدی هنر کردی...
بعضی وقتا اینقدر کس شعر می گن، که فکر می کنم واقعا ارزش دیدن نداره!!
ولی خوب، بیکارم، می بینم...
البته علاقه هم دارم!
ممکنه در طول مناظره، یک جمله به درد بخور گیرت بیاد...
همین...
در رابطه با ماهواره، نمی دونم چی بگم!!
مخصوصا فارسی وان...
نمی دونم چرا؟ ولی همه دوست دارن که نظرات خودشون رو بسط بدن به همه کس و همه جا...
ولی به نظر من این کار درست نیست...
ماهواره ای ها کارشون درست نیست!
چرا؟
چون:
به نظرم هیچ مرزی رو رعایت نمی کنن...
خانواده، مدرسه، دانشگاه، همه و همه شده محیطی برای ارضای تمایلات اینها...
نه فقط جنسی!
جنسی و اخلاقی و حقوقی و سیاسی و همه چی...
البته یه خورده کلی گفتم، که اصلاح می کنم: بعضی هاشون...
اما این تلوزیون ما هم کارش درست نیست!
چرا؟
چون:
چه ربطی داره که فلانی فلان مجله سکس رو داره؟
البته ربط که داره، چون نشون میده که اعتقاداتش چه جوریه، ولی به بحث ربطی نداره!
چون اونجا که مثل اینجا نیست که تا توی یه روزنامه دوتا کلمه کس شعر می نویسن، تق!! درش بسته بشه...
نه! اونور همه چیز آزادتر از اینوره!!
البته جنبش هم هست...
هرچند تازگی یه خبر نگار منتقد رو اخراج کردن، یه روزنامه نگار و یه کارگردان معروف رو زندانی!! کردن...
ولی خوب اونا هم مرزی دارن...
به نظر من نباید اینجوری کسی یا چیزی رو محکوم کرد!
باید موضوع رو باز کرد، و بعد هم متهم نکرد!! تا خود بیننده با توجه به شعور و کمالاتش قضاوت کنه!!
البته خیلی هنر می خواد...
مثلا:
باید بگن که ایرونی ها به خانواده خیلی اهمیت میدن، حفظ کانون خانواده!!
خیانت جنسی، یا شاید ارضای تمایل جنسی، اگر اسمش رو خیانت نزاریم، در نظر اکثرشون مهمه و بد محسوب میشه...
بعد مثلابرنامه های شبکه مورد نظر رو نقد کنن!!
فلان فیلم رسما زنه به شوهرش خیانت می کنه، می ره ده جا میده و میاد!!
خوب این یعنی چی؟
می خوان این رو_خیانت رو_ عادی کنن...
البته این نظر منه!!
و فعلا به جز شما که منت می گذارید و می خونید، برای بقیه در حد یک گوز هم حساب نمیشه!!
تا زمانیکه رئیس جمهور بشم...
ولش...
..................................................
راستی فارسی وان تعطیل شده؟
رفیقم گفت پارازیت انداختن و از اینجور کس شعرا...
چیه قضیه؟
..................................................
اما اسم:
پیشنهاد بده، یا انتخاب کن...
من اصلا برام مهم نیست...
اسمای زیر چطوره؟
1. فنچ
2. چغور
3. سرپرست کلیه درب ها
4. شربت
5. کون گلابی
و...
..................................................
لینک:
شکار بزرگترین مار افعی (عکس...)
پیشنهاد «فارسی1» برای مذاکره با ایران!
.................................................
همین
چون کله قند رو حال نکردی، فعلا باشه شربت تا ببینیم چی میشه!!
مخلص شما
شربت!!
سلام
استاد گرامی کاش یه خبری میدادید که پست گذاشتید که حداقل یه عینک دودی میزدیم
به محض اینکه اکی سازی رو باز کردم نور حضور شما چشمانم رو کور کرد (باید برم دکتر چشم پزشک)
خوب باید بگم رسیدن بخیر
ولی در قسمتی که در زیر عرض میکنم ریدید و کله شما از نظر بنده شباهت به کیر داد
"فقط فکر کنم جمعه هم نتونم، با شنبه چطوری؟
یا هر روزی غیر از جمعه؟
یعنی تا جمعه کار دارم، بعدش در خدمتم، البته جمعه ها هم باغ شلوغه ولی من پایه ام..."
دوست عزیز باید عرض کنم شما ریدید بهم
کله کیری من گفتم جمعه خودم پشیمون شدم و دیدم که سه شنبه تعطیله و گفتم الان احمد تو پستش نوشته سه شنبه حالا شما میگی شنبه
خوب یحتمل گرفتارید و هر وقت صلاح دیدید خبر کنید ولی بیش از این ما را با نوشته های ضد حال نرنجانید
شوخی کردم بابا دوباره فکر نکنی ناراحت شدم هر وقت میرسی خبر بده
کله کیری....
خوب بگذریم//////
خیلی بی انصافی کردی یا باز نوشته هامو خوب نخوندی!!!!!!
بابا اینقدرم که نریدم به نود بعدشم که نوشتم که نسبت به حجم و سبکیش خوبه و یه جایی هم نوشتم که مقایسه بین این دو انتی ویروس بوده و در اینده از انتی ویروس های دیگه استفاده میکنم و شاید انتی ویروس های دیگه از اویرا هم بهتر یا بدتر باشه که بعدا مینویسم هر چیزی اگه عیباش نوشته بشه یعنی ریدیم بهش!!!؟؟!!!
فایرفاکس بدبختم که باهاش کاری ندارم باوجود اینکه زیاد ازش خوشم نمیات و خیلی کند تر از بقیه هست به همه پیشنهاد میکنم نصب کنن و باهاش حال کنن.کیر تو حلقت مثل اینکه یادت نیست تو برسی مرورگرا چقدر ازش طرفداری کردم هر چیزی یه مزیتایی داره و یه بدیایی. فایر فاکس هم مثل سایر مرورگرها مثل اپرا،سفری،گوگل کروم و ..... بیعیب نیست
مهم نیست یحتمل احساساتم بر اصل موضوع غلبه میکنه که باید درست بشه از نظرتون ممنونم سعی میکنم عادلانه تر قضاوت کنم بازم ممنون که گوشزد کردید
بگذریم .....
حالا چرا این فاصله ها بین نوشته هام میوفته خدا میدونه باید از گوگل کروم پرسید که امروز به راه نیست میشه درستش کرد ولی حسش نیست بزار فاصله هم بیوفته
یه نکته:اقا من شرمنده میشم شما رو کله قند خطاب کنم لطفا اگه مقدوره از اسم دیگه ای استفاده کنید شما سرور و استاد بنده ای حالا من باشم سر اشپز و شما کله قند به نظر من که بی انصافیه.لطفا تجدید نظر کنید
خوب دیگه بسه هر چی الان و این چند وقته کس شعر نوشتم حالا نوبت شماست
فعلا
بای
خسته نباشید
..........................................
آخرین اخبار:
1.دانشمندان از فرود یک نور بسیار زیبا در یزد خبر دادند
2.مژده استاندار یزد در یک برنامه زنده تلوزیونی به مردم
3.رئیس جمهور بعدی ایران، با نام مستعار کله قند
4.ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد...
5.آب زنید راه را، هین که نگار می رسد
6.ششمین روز پاکی کله قند
........................................
مقدمه:
دوست عزیز و گرامی سلام دوباره!
امید که سر حال و شنگول و شاد باشی...
من هم خوبم!!
بالاخره این مسافرت هم تمام شد و ما برگشیتیم...
البته خانواده رفتند شمال، من بدبخت کلاس داشتم، نتونستم برم!!
برگشتم.......
بگذریم!
از فعالیت زیادی که در این مدت داشتی ممنون!!
8 پست پر بار، در کمتر از شش هفت روز...
دست مریزاد!
.......................................
همه پست هاتون رو خوندم، با دقت هم خوندم، بعضی از پست ها رو شاید چند بار هم بخونم...
موضوعات متفاوت و جالب!
مخصوصا پست مربوط به آنتی ویروس...
این کس شعرایی که نوشتی خیلی جالب و جذابه!!
خودم هم تو فکر بودم که نودم رو پاک کنم و اویرا رو نصب کنم...
حالا همین کار رو می کنم...
ولی به نظر من ریدی به نود!!
بابا نود اینقدرا هم بد نیست، سی دی ویروسی بزاری می شناسه...
چار روز دیگه برنداری دوباره از اویرا هم بد بگیا؟
نقد کردن نرم افزار ها خیلی خوبه، ولی تو از هر چیزی که استفاده می کنی تعریف زیادی می کنی، و میرینی به بقیه!!
( مثال می خوای؟ فایر فوکس بد بخت... )
البته بعضیاشون...
خیلی خوب بابا!!
بسه دیگه...
......................................
مهندس عزیز، فکر کنم کم کم جواب نوشته هات رو بدم خیلی بهتر باشه!
خیلی زیاده، همش رو نمیشه توی یه پست جواب داد...
میشه البته، ولی هم ضد حاله برای شما، هم خستگی آوره برای من...
بنابر این، فعلا بسه...
در باره مناظره هم به زودی چند خط می نویسم...
نوشته هات جالب بود!!
به نظرم مهمترین اصل توی زندگی پذیرفتن وجود نظرات مختلفه!!
همین...
توضیحش برای بعد!
......................................
من هم کلاس دارم، از دوشنبه تا پنج شنبه!!
برگشتنم یه خورده خسته کننده هم بود!
یکی از فامیلامون هم بنده خدا فوت کرد...
حالا می بینمت می حرفیم...
فقط فکر کنم جمعه هم نتونم، با شنبه چطوری؟
یا هر روزی غیر از جمعه؟
یعنی تا جمعه کار دارم، بعدش در خدمتم، البته جمعه ها هم باغ شلوغه ولی من پایه ام...
خلاصه که...
همین
.......................................
در مورد اخبار بالا هم در برنامه های بعدی، بیشتر می فهمی...
توی هر پست راجع به یکیشون توضیح میدم...
باز هم همین
......................................
دوست عزیز:
دلم برای شهرم، دوستام، موتورم، باغ، شاپسی کولا و... خیلی تنگ شده بود!!
راستی راستی که هیچ کجا شهر خود آدم نمیشه...
البته مسافرت خیلی خوبه ولی با شرایط خودش و در حد خودش!
حال داد، ولی کیر خوردم، چون اصل کارش که شمال بود رو نتونسم برم!!
مهم نیست...
آقا دلمون خیلی خیلی تنگ شده بود!
خلاصه که رسیدم و راحت شدم...
حالا می بینمت، دل سیر دیدنی می کنیم...
......................................
موفق باشی
تا ملاقات بعدی_ چه حضوری، چه غیر حضوری و صفر و یکی _
خدانگهدار
کله قند