به امید دیدار

سلام
خوب معلومه که رفتید مسافرت!!
نیستید دیگه؟؟
امیدوارم تا جمعه برگردید و بریم بیرون
بر میگردید مگه نه؟؟
ببین شنبه باید بری مدرسه دیگه جمعه برگرد که با یه تیر دو نشون بزنی
1-شبش میایم بیرون و کلی حال میکنیم
2-فرداش با خیال راحت و انرژی کامل میری مدرسه و غیبت نمیخوری
امیدوارم هر جا که هستی بهت خوش بگذره
به امید دیدار
بای

نریمان...


عرض سلام و ادب و احترام

.............................................................
احوال پرسی:
حالتون خوبه؟
سالمید؟
ما هم ای بد نیستیم...
............................................................
هنوز نرفتم:
همونطوری که گفتم شد....
نرفتنم
دلیلش هم نا مشخصه!
مهم نیست
آخرش میریم
بالاخره یه روزی باید رفت
!!!
.............................................................
شرمندمون نکن:
مهندس الان کلت داغه نمی فهمی چی داری میگی...
بعدش که توی برف و بوران چاربار اومدی تا ته شهر، پشیمون میشی!!
نمیشی؟
شوخی کردم بابا...
ممنون
ما که میایم...
مشکلی نیست!
اگه نیاز بود بهت میگم
مثل سالهای پیش
درخدمتیم
بازم ممنون
.............................................................















.........................................................
اما چند فایل جالب:
اولیش خورده شدن یه دختر توسط یه مار...
به نظرت ساختنیه؟
ممکنه...
ولی وحشتناکه!!
و این هم دانلود کلیپ هیولایی که عرض کردم!
اینم ترسناکه...
ببین، حالشو ببر...
.........................................................
تشکر:
ممنونم از حرف ها و نوشته هات
ممنونم از تیکه آخر نوشتت که خیلی شرمنده شدم!
باید بگم که منم همینطور...
همونجوری که هزار بار بهت گفتم!
نمی دونم چرا بهت علاقه دارم، یه حس مشترکی چیزی هست به هر حال...
وگرنه از همون اول میون اون همه آدم یهو نمی اومدم طرف حضرتعالی!!
میگم حالا هرچی می بوسمت فایده ای نداره، بخواب...
یوهاهاها....
..........................................................
شرمندگی:
از جامونده ها
از حرفایی که فراموش کردم
و...
.........................................................
خدافظی:
سالم باشی
وتندرست
به امید دیدار
خدانگهدار

ریدم و میخوام پاکش کنم

سلام
نمیدونم چرا هر وقت مینویسم کیری مینویسم
بابا من که منظوری ندارم شما چرا ناراحت میشی
من مینویسم ولی رو هواست
اخر پستمم که نوشتم همه این توپ و تشرها باد هواست ولی باز شما بدل میگیری
خوب سعی میکنم دیگه اینجوری ننویسم دختر خوشکل
یوها ها ها ها
میگم اگه قراره شب برید و کار داری خودتو خسته نکن
نمیخوام بخاطر من خودتو اذیت کنی
اگه نمیتونی رک بگو نمیتونم وگر نه هم که با سرو کله میایم بیرون
حالا بگذریم
پس 6 خوبه حالا قبلشم به هم خبر میدیم
یک نکته:زمستون میات و سرما میشه و یخ میکنیم ولی راه داره
ببین الانشم چند بار میخواستم بهتون بگم ولی یه جورایی منصرف شدم و گفتم یه وقت دیگه میگم ولی حالا میگم
ببین تو زمستون یا تابستون یا بهار یا پاییز من میتونم بیام دنبالتون و یه افتخاره ولی به شرط اینکه اخر شب نخواسته باشی بری فلافل و بعدش نمیدونم نجف و ..... ببین من رک میگم به راحتی و بدون هیچ ناراحتی میام دنبالتون و بعدشم با سر و کله میبرم هر جا دوست داشته باشی ولی با این چیزا حال نمیکنم و قرار هم نیست خالی ببندم که اشکال نداره و منم با این چیزا حال میکنم و..... رک و راست میگم" نه" ولی حالا بگو روزی سه بار بریم باغ با سرویس شخصی من باش با کمال میل و سرو کله اگه شده 20 بارم میام دنبالت و میبرمت هر جایی بخوای ولی با چیزیم که حال نکنم جونتم در بره میگم نه
البته فکر نکنی این یارو همش به فکر خودشه
اح اصلا من نمیتونم حرفمو نوشتاری بنویسم
ولش فقط یه چیزی تو دلم بود میخواستم بگم و گفتم .... همین
زمستون اگه یه جای خوب پیدا کنیم میام دنبالتون بعدم میرسونمتون سرما هم نمیخوریم
نمیخوام فکر کنید که حالا این یارو ماشین خریده گوز گوز اضافی میکنه مطمئن باش شهری تو دلش چیز دیگه ایه
خوب میتونیمم همون 2 بیایم بیرون برای من فرقی نداره
اگه قرار باشه بریم باغ بشینیم همون 2 باید بریم چون اونجا یخ میکنیم
همون 2 هم اگه خواستیم بیایم میتونم بیام دنبالتون
بازم هر جور راحتید و راحتیم و راحتی و راحتم
خوب از اینم بگذریم
دیگه عرض خاصی نیست بجر اینکه فردا باید برم دانشگاه و دوباره روز از نو روزی از نو
موفق و پیروز و سربلند باشی
متن بالا رو خوندی ولی چون میدونم که خوب نمینویسم و ممکنه به بیراهه و ..... زده باشم با شناختی که از من داری ، هر جور میدونی تحلیل کن یعنی از این به بعد هر چی نوشتم شما طوری که فکر میکنی و منو شناختی تحلیل کن تا شاید کمی خیالم از نوشته های تخمیم راحت تر بشه
فدای تو "نمیدونم چطور بگم تو این دنیا فقط با تو حال میکنم و بس" حالا با همه چیت، مخصوصا کون سفیدت
بای

سکوت...


عرض سلام و ادب و احترام...

..........................................................................................
حال و احوال:
آقا خوبید؟
خوشید؟
سالمید؟
ما هم ای، شکر...
بد نیستیم...
..........................................................................................
نوکرتم گل:
شهریار عزیز
چرا  اینجوری حرف می زنی؟
آدم یه حالی میشه
بخدا منم مشتاق دیدارم
گفتم بخدا
یه جوری نوشتی که شرمنده شدم
کاری می کنی که بیام تشک بندازم پشت در باغ!!
بخدا من هر وقت تونستم اومدم
نشده که بتونم و نیام
مثلا همین امشب ساعت 11 رسیدم خونه!!
شهریار عزیز دلم
نوکرتم
خوبه؟
می خوای بشاشی توش کرال پشت برم؟
پس دیگه اینجوری ننویس...
البته خواهش می کنم که ننویسی...
.......................................................................................
مائیم و نوای بینوایی:
رفیق گلم
اگر خدا خواست فردا شب راهی میشیم
اگر نشد هم صبحش
باز هم اگر نشد دیگه چند روز بعدش
پس من فردا با کمال میل و با اشتیاق و با امید و خوشحالی میام بیرون
اگر مشکلی پیش نیاد
کارام رو ردیف می کنم
که بر که گشتم سریع بریم...
خدا کنه که بشه!!
به امید خدا
پس فردا عصر زنگ می زنم
خوبه؟
ساعت شش هم عالیه
گل گل
زمستون هم باید 2 بیای
وگرنه من شب یخ می زنم
منجمد میشم
من از الان کاپشن پوشیدم
می فهمی؟
سردمه
وووی
...
.....................................................................................
خدافظی:
رفیق گلم با تاکید مجدد این نکته که...
شرمندمون نکن
و من به دوستی با تو افتخار می کنم، به دست خدا می سپارمت
تندرست باشی
و شاد کام
خدانگهدار

جملۀ گم شده

سلام
چطورستت؟؟؟
ریدی بابا
اومدم بنویسم که فردا چکاره ای و میای بیرون و از این کس شعرا که دیدم:
همه جور کس شعری نوشتی بجز این جمله که بین جملاتتون ندیدم:
ولی اگه نرفتیم که اینجور که نوشتید احتمالا نمیرید بیایم بیرون
یعنی جمعه؟؟؟؟
این چه جورشه دیگه
دارم دیونه میشم 20 روزه تعطیلیم فقط دوبار دیدیمت
بیا ، شنبه هم که مدرسه ها شروع میشه و دوباره هفته ای یه بار یا زور بزنیم دوبار میتونیم بیایم بیرون
دیه خو فاییده ای نداره!!!!
اح
خوب حالا بگذریم این توپ و تشرها همش باد هواست بگو ببینم فردا چکاره ای؟؟؟
یعنی افتخار میدید؟؟؟؟
یه خبری بدید اگه هم ندادید مطمئن باشید بنده فردا برای عرض ادب هم شده تماس میگیرم
خوب
اسرار هم نکردی خوب کاری کردی چون شاید کمتر در موردش حرف بزنم اعصابمم کمتر خورد میشه
ولش
خوب حاجی ، مشتی ، لوتی فردا چه کاره ای؟؟؟
جون شهری خواستیم بیایم بیرون زود بریم مثلا ساعت 6 
ساعتم که کشیدن عقب و هوا هم میزونه و همه چیز محیاست فقط زنگ گوش نواز شما میمونه که همه چی درست بشه
حیف که اینجا ادامه ی مطلب نداره و حجم وب زیاد میشه وگر نه تصاویر بسیار زیبایی میزاشتم حالا تو چرند میزارم
فدای شما
شهری



رفتن یا نرفتن....


عرض سلام و ادب و احترام...

................................................................................
چاق سلامتی:
آقا خوبید؟
خوشید؟
سلامتید؟
ما هم شکر، خوبیم...
..................................................................................
نکته:
به قول شاعر هزار نکته باریک تر زمو اینجاست...
یعنی اونجاست!
بگذریم...
در مورد کلک و اینها...
...................................................................................
رفتن:
بالاخره همه یک روزی خواهیم رفت!
پس چه بهتر که با روی سفید برویم...
خدا کند!
کارنامه ای پر از مهر و محبت و دوستی و صداقت و حرف راست و عمل نیکو و طرز فکر عالی...
خدا کند!
به هر حال من هنوز نرفتم!!
...................................................................................
نرفتن:
به زودی اگر خدا بخواهد می روم...
یعنی همین امروز!
شاید...
شاید هم فردا یا پس فردا که بشود شنبه و یک شنبه!!
شاید هم نرفتم!
..................................................................................
سایت:
والا نشد...
چی بگم!
پست گذاشتم!!
نمی دونم دیدی یا نه؟
به احتمال زیاد دیدی!
ولی اونجوری که فکر می کردم نیست...
حقیقتش فکر می کردم تو مایه های اسپیکفا باشه...
به هر حال همین
.................................................................................
بگذریم:
از همه اینها بگذریم!
امیدوارم تندرست و سالم باشی...
ممنون
و متشکر...
.................................................................................
نکته:
آقا هر چند دلم بند شد، که چی می خوای بگی، چی توی دلته، چه رازی داری، و مشکلت چیه، ولی...
ولی اسرار نمی کنم!
فقط بگم که اگر فکر می کنی که درد دل کردن، چه حضوری و چه صفر و یکی آرومت می کنه، سخت در خدمتم!!
در بست...
چون گفتی اسرار نکن، زیاد کشش نمی دم!
همین
..................................................................................

خداحافظی:
صحیح و سالم باشی و شاد...
خدانگهدار

تینر فوری 10000

سلام
خوبید؟؟؟؟
خوب که قضایا از این قرار بوده
بابا چقدر سرت شلوغه ولی باز خوبه همتشو داری
اگه من به جای شما بودم انجام همه ی این کارها یه 20 روزی طول میکشید تازه در اون زمان هیچ کار جانبی دیگه ای هم نباید انجام میدادم
خوب حالا چرا پوزش؟؟؟؟؟
مشکلی که نیست من طبق معمول هر هفته یعنی جمعه ها زنگ زدم که بیایم بیرون که نشد پس مشکل خاصی نبوده
ولی یه چیزی ذهن منو مشغول کرده که چرا ما وقتی تعطیل میشیم کمتر همدیگه رو میبینیم.
یعنی در این مدت طویل تعطیلی ها فقط دوبار دیدار؟؟؟؟
عجیبه!!!!!!
خوب حتما قسمت نیست
البته فکر کنم حتما قسمت نیست زیاد جمله جالبی نباشه
بگذریم.......
در ادامه متن شما به جمله زیر برخوردم
احتمالا در حین گذروندن خوان دوم بودم که شما من رو دیدید و من بدبخت بدشانس هم ندیدمتون!
خوب یه کم بد متوجه شدی
من که شما رو اصلا ندیدم
اخر پست قبلیمم نوشتم که نظرت رو در مورد کلک مرغابی زدن بنویسی که احتمالا ارتباط جمله بالاییم رو با جمله انتهای پست نتونستم برسونم که اشکالی هم نداره " تا نویسنده کس خل است متن ها باید رید"
بگذریم..........
بگذریم هم جالبه ها!!!!
میگم خیلی خوب کاری میکنید اگه فردا زنگ بزنید، منم سعی میکنم گوشیمو تا اونوقت بندازم دور گردنم تا به محض زنگ شما ور دارم
ok
ای ول
حقیقتا منم حال و هوای خوشی ندارم
البته به کیرم
یه مشکل روحی- روانی-جانی-حیاطی و.... دارم که تا حل نشه رو کیرم اسرار نکن چون بهت نمیگم چون کاملا شخصی-خصوصی و ... هست شاید اگه یه روز حل نشه و ...... بهت بگم و پیشت گریه کنم
واع...... حسابی کنجکاو شدی ولی در موردش هیچ وقت و هیج جا صحبت نکن مثل من که اینجا ننوشتم
خوب در مورد اپلود سنتر هم بابا خیلی کس خلی که تو این سایتای ایرانی اپ میکنی بجز پرشین گیگ بقیشون گوهن شاید تک و توکم خوب پیدا بشه ولی در کل چه خارجی چه ایرانی همشون گوهن
اینا یا حذف میکنن یا خودشون فیلتر میشن یا فیلتر میکنن یا کاسه گوزشونو جمع میکنن و فقط ما میشیم رو کیر.پس خارجی ایرانی فرقی نداره ولی خارجی یه مزیتایی داره که ایرانی نداره که فکر کنم گرفتی منظورو
ببین من تو سایت زیر اپ میکنم حالا فایل ، عکس، صفحه وب یا هر چی ولی تا حالا از بین نرفته جالب اینجاست فیلترم نشده البته شاید بشه ولی اگه یه اکانت توش درست کنی یعنی عضوش بشی یه کنترل پنلم بهت میده که عکسا و ... رو مدیریت کنی و حذفم نمیشه من اولین فایلم بر میگرده به حدود 8 ماه پیش که هنوزم هست و حذف نشده
اسم سایت:stashbox.org
خوب یه اکانت درست کن و حالشو ببر. خارجیه و هر عکسی حال میکنی توش اپ کن مخصوصا سوپر
بقیه حرفا بماند برای فردا
فعلا خدافظ

عذر خواهم................

عرض سلام و ادب و احترام...

......................................................................................
سلام:
حالتون چطوره مهندس؟
خوبید؟
خوشید؟
سالمید؟
شکر خدا منم بد نیستم!
.....................................................................................
عرض پوزش:
مهندس من واقعا شرمنده ام...
نمی دونم چرا اینجوری شدم!
هزار و یکی کار روی سرم ریخته!!
از انتخاب واحد خودم که گند زدم و صدبار رفتم دانشگاه و اومدم!
تا دانشگاه رفتن بابام که بابامونو در آورده!!
بله...
انتخاب واحد ریدم و بد انتخاب کردم!!
درسی که باید برنداشتم و درسی نباید برداشتم!
حالا هم باید هفت خوان رستم رو بگذرونم تا درست بشه...
دیگه اینکه پلیس به اضافه ده کار داشتم!
و دیگه تر اینکه یه روز رفتم کوه، سه روز خوابیدم...
و هزار تا کار دیگه!!!
احتمالا در حین گذروندن خوان دوم بودم که شما من رو دیدید و من بدبخت بدشانس هم ندیدمتون!
بگذریم...
...................................................................................
سفر:
با خانواده که نرفتم سفر...
چون هنوز نرفتن!
و شاید فردا برن...
یعنی یکشنبه!!
خوب....
من نمی رم چون یحتمل خودم با دوستام برم سفر...
به احتمال زیاد...
و صد البته که حذف و اضافه هم دارم...
و هزار تا مشکل دیگه...
خلاصه که داریم می جریم...
...................................................................................
دید و بازدید:
آقا ما مشتاق دیداریم...
باور کن!
شعار نیست!!
باوره...
و چه حرف جالبی زدی که:
نمی دونم چرا ما هر وقت تعطیل میشیم کمتر همدیگه رو می بینیم!!
و منم در تکمیل فرمایشات حضرتعالی باید بگم که:
نمی دونم چرا ما هر وقت تعطیل میشیم کمتر همدیگه رو می بینیم!!
اما مهندس!
به احتمال بسیار زیاد، این بنده کمترین فردا خدمتتون تماس می گیرم!
که ببینم اگر وقت دارید شب در خدمتتون باشم!
چون احتمال داره که پس فردا بخوایم با این رفیقای خل و چلمون بریم سفر!!
پس فردا تماس می گیرم!
انشاءالله
...................................................................................
آرزو:
همینجا هم از صمیم قلب آرزو می کنم که قسمت بشه و یه سفر با هم بریم...
که فکر می کنم خیلی خیلی بیشتر از چیزی که فکر می کنیم حال بده!!
خدا کنه بشه....
باز هم:
انشاءالله
...................................................................................
گوز:
مهندس عزیز با اجازه حضرتعالی گوزیدم توی حلق آپلود سنتر فا....
مرده شور ترکیبشون رو ببره!
ما رو باش که گفتیم یه آپلود سنتر خوب پیدا کردیم....
کونیا همه عکسامونو پاک کردن!
به گا رفتم....
رفتم وارد بشم دیدم نوشته که باید دوباره عضو بشید........
گفتم بیلخ!
رفتم به سایتی که شما آپ کردید، دیدم اونم وقتیه!
سی روز و شصد رو روز و اینا...
خلاصه که بی تصویر شدیم...
همین
...................................................................................
خداحافظی:
دوست عزیز
و گرامی...
خدانگهدار

یه جاهایی از قرارمون یادت رفت، دیر نکنی منتظرم

سلام
خوبی
چه خبر؟؟؟؟
هیچی!!!!
اقا یه جورایی یه جاهایی از قرارمونو یادت رفت
چرا ؟؟؟
مرد حسابی یزدی!!!!؟؟؟
هستی بابا تو خیابون دیدمت هرچی هم زور زدم نفهمیدی
میگم مشتاق دیداریم
شما که قرار بود خبر بدی که ندادی
حالا من میدم
فردا...باغ....کوچه اکی سازی...7:00
حله؟؟؟؟
اگه مایلید و هستید یه خبری چیزی بده
یه نظری هم در مورد "کلک مرغابی"  زدن بده ببینم شما درموردش چی فکر میکنی
ممنون و بای

قرارمون یادت نره دیر نکنی منتظرم

سلام
باز هم مثل همیشه رو کیری
مثل خودم
حرفامون رو هواست
بابا اون شب که اومدیم برون با هم چی گفتیم
اصلا قرار شد چیکار کنیم
یادت رفت
به ایمیلت سر زدی
نه
میدونم
چرا؟؟؟؟
عجب
حتما نرسیدی
یه سوال تخصصی؟؟؟
چرا ما همش فکر میکنیم اون یکی ناراحت شده
چرا؟؟؟؟
شما فکر میکنی من ناراحت شدم؟؟؟؟
بله خوب معلومه یه کم ناراحت شدم
ولی میدونی چی بیشتر منو ناراحت میکنه که تو هی کشش بدی و خودتم رو سرزنش کنی
این مسائل که اصلا مهم نیست
نمیشه که همش یه جور باشه
خوب بعضی وقتا هم ناراحت میشیم،خوشحال میشیم،بد و بیرا به هم میگیم
اصلا این موارد بین دو تا برادر هم پیش میات
حالا شما هی به فکر این باش که مثلا یه جوری از دل من دراری یا فلان و فلان
پس من چی
اگه اینجور باشه شما بیا بشاش تو حلق من که من بیشتر از شما گناهکارم
ولمون کن
بگذریم اقا
این ماشین تنبّه چیه دیگه
اوه توضیح دادی فکر کنم اختراع خوبی باشه
به سلامتی همش 16 واحد
همین
پروژه هم قرار شده بهمون بدن اگه اینجوری باشه تمومیم
حالم بد شد
کاش تموم نشه
اینم ولش
دوباره نوشته ناراحتی و این کس شعرا
بله اقا من همون شهریارم
اونشبم دیدی چقدر درمورد ویندوز و این کس شعرا گفتم پس گوز گوز دیگه نکن
حالم بد شد
اح
بای
نه یه کم دیگه مونده
میگم خوب به سلامتی اگه رفتید مسافرت که هیچ وگر نه خبر بدید بیایم بیرون
یه سوال دیگه
چرا وقتی تعطیل میشیم کمتر از روزهای عادی میایم بیرون؟؟؟؟
مهم نیست
رسیدی خبر بدید بیایم با هم گوز گوز کنیم
بای

ماشین زمان...



عرض سلام و ادب و احترام

..................................................................................
ماشین زمان:
کاش ماشین زمان اختراع شده بود!
البته شاید بشود...
این خبر را بخوان:
ماشین زمان با استفاده از سیاهچاله
به هر حال اگر به ماشین زمان دسترسی داشتم، می نشستم درونش و کلید قرمز موتورش را می زدم تا من را برگرداند قبل از آن شبی که تلفن زدم و خواستم تا طریقه نصب کاسپر را بپرسم...
کاش هیچ وقت آن تلفن کذایی را نمی زدم!
نمی دانم....
شاید هم تقدیر اینگونه بود!
...................................................................................
تصاویر:

























































....................................................................................
اختراع من:
مهندسان و مخترعان نتوانستند ماشین زمان اختراع کنند!
خوب اشکالی ندارد...
شاید روزی برسد که بتوانند!
ولی من یک اختراع کردم که همان کار را می کند!!
می دانی چیست؟
ماشین تنبّه!!
ماشینی که همان کار ماشین زمان را انجام می دهد...
البته نه به آن خوبی!
طریقه کارش اینگونه است:
سعی می کند هیچگاه اشتباهات گذشته را تکرار نکند...
خدا کند خوب کار کند این اختراع کوچک من!
...................................................................................
خسته ام:
استاد بزرگم این شعر را سرودند که...

خسته ام، خسته از این درد خدا می داند!

مهم نیست که چرا؟
مهم نفس خستگی است...
خسته ام...
خسته ام از اینهمه بی رنگی های رنگارنگ دور و برم...
خسته ام...
خسته ام از بی تفاوتی های روزگار که مثل تکه سنگی با من رفتار می کند!
انگار نه انگار که در سینه ام دلی است، که هم تنگ می شود و هم غصه اش می گیرد...
انگار نه انگار که بر رخسارم دیده ایست که بارانی می شود، آنگاه که درد را برایش معنا می کنم!
خسته ام...
خسته ام از اینهمه بی تفاوتی...
از این همه بی وفایی دنیا...
خسته ام...
آری، آنقدر خسته ام که حوصله نفس کشیدن هم ندارم، ولی چه کنم که محکومم به حبس عشق!
محکومم به بودن...
محکومم به کشیدن...
محکومم به درد...
به رنج...
آری...
خسته ام...
....................................................................................
درس:
به سلامتی سر دوستان وآشنایان و فک و فامیل، انتخاب واحد کردم!
آنهم 16 واحد...
که یکیش زبانه!
آنهم از نوع تخصصی...
خدا به خیر بگذرونه...
...................................................................................
شوق دیدار:
آقا مشتاق دیداریم...
حقیقتش قراره با خانواده بریم اصفهان و قم، همین امروز و فردا...
و اگر لغو شد، حتما تماس تلفنی می گیرم...
به امید خدا...
اگر هم رفتیم و زنده ماندیم و سالم برگشتیم که وقت برای دیدن یار بسیار است و دیده بیدار می خواهد و سری هشیار...
...................................................................................
نارحتی:
ناراحتی؟
حق داری...
و معلوم بود از برخوردت!
ولی تو اینجوری نمی مونی...
من تو رو می شناسم...
تو اینجوری بمون نیستی!
هرچند حق داری!
حالا ببین...
تو میشی همون شهریار...
از نرم افزار میگی!
از کامپیوتر...
از اینترنت...
می نویسی...
و ما هم لذت می بریم!
یاد هم میگیریم...
من؟
بله!
منم ناراحتم...
منم اینجوری نمی مونم...
منم تغییر می کنم...
میگی نه؟
نگاه کن...
...................................................................................
خداحافظی:
عرض دیگری ندارم
مصدّع شدم
ببخش
خدانگهدار

آزادی...


عرض سلام و ادب و احترام...


..................................................................................
خوب:
دوست عزیز از پستت پر و پیمونت ممنون
نظرت رو در مورد ماشین و مکانیک و اینها قبول کردم...
درست میگی و من بدون فکر نوشتم!
مثل بسیاری از نوشته های دیگم...
بگذریم
...................................................................................
پیشنهادت هم خیلی خوبه:
هرکه هر کاری می خواد بکنه
بنویسیم
چند وقت یه بار
من همین چند وقت پیش همین تصمیم رو گرفتم
بابا اصلا مهم نیست
...................................................................................
آزادی:
من یه بار دیگه هم عرض کرده بودم
که اگر بعضی جاها آزادی نیست
ما اینجا خودمون آزاد باشیم...
ولی ممکنه بعضی از حرفام این نوشتم رو نقض کرده باشه!
چه میشه کرد!!
طرز فکر من اینه!
ممکنه اون پست کذایی رو به خاطر چارتا عکس بدونی...
ولی اینطوری نیست...
و بهت ثابت می کنم!
من از جای دیگه ای ناراحت بودم...
که اصلا مهم نبود!
و سوء تفاهم بود
بدون تعارف
....................................................................................
رک باشیم:
بیا رک باشیم...
حداقل مجازی
هرچند معتقدم همه جوره باید رک بود
اگه بگی بودم قاطعانه می گم که نبودی و داری کس شعر میگی
ببین
رک بودن یعنی مستقیم حرف زدن
یعنی حرف رو هزار جور گوزمال نکنی و بعد بزنی
درست شد؟
من خودمم همین بودم البته
هزار جور ان مال می کردم که یه کلمه بنویسم که فلان کار کنیم
الان هم هر جور حال می کنی
همونجور باش
بابا اینجا یه جورایی دفتر خاطرات هم هست
حله؟
...................................................................................
یک حرف رک:
یک انتقاد که خیلی وقته روی دلمه اینه که گفتم از اینجا که می خوایم آزادانه بنویسیم رد پایی نمونه
درسته؟
خوب فکر می کنی مونده یا نه؟
برو به چرند و نظرات رو بخون...
خاطره هم داره که شب حضوری عرض می کنم
اگه یادم نره
ما قشنگ معلومه چه کاره ایم
کی هستیم
مهم نیست البته
هیچ گوزی نیستیم
ولی خوب
احتیاط شرط عقله
برای همین یه پیشنهاد می دم
بایه پایگاه جدید موافق؟
یا نه؟
مهم نیست البته
نظرت رو بده
...................................................................................
حوصله:
شاید بگی حوصله ندارم
منم همین جوری ام
ولی
باور کن حوصله باید به وجود بیاد
من باید تو رو سر ذوق بیارم
البته زوری هم نیست
مهم نیست
منم حالم بده
همه چیز تکراری شده
درس و دانشگاه
فیلم
کس شعر نوشتن
و همه چیز
نیاز به یه شک اساسی هست
....................................................................................
جواب:
لینک پست شما!!
به نظر شما اگه مدارا بریم جلو که اصلا فیلتر نشیم و احتمال اون رو به کمترین حد برسونیم بهتر نیست؟؟؟
شما همین پستت رو بخون
می دونم هزارتا پست منم همینجوریه
ولی
خوب
من موافق نیستم
و نبودم
ولی هیچ وقت نتونستم درست و حسابی بگم
البته نظر من هم به رعایت تعدیله
یعنی یهو نریم ته خط
ولی خوب حرفم رو نزدم
ببین الان فکر نکنی مخالف صد درصدم
نه!
ولی موافقم نیستم
باز دارم اینجوری می نویسم
من میگم یه کم اشکال نداره
همون کاری که شما کردی خوب بود
ولی من از جای دیگه ناراحت بودم
که گفتم سوءتفاهم بود
و البته کمی هم از خود پست
بگذریم
به هرحال مشکلی نیست
...................................................................................
تصویر:
خوشکل شدی
ولی مدل موهات رو عوض کن















حیف نیست؟


























دست تو دماغت نکن!
حالا اگرم می کنی تا ته نکن...






























بعدی...
















وهم...























....................................................................................
سری دوم:

1:
















2:














3:



















4:





















5:

























...................................................................................
بای بای:
عرض دیگری نیست
سالم و تندرست باشی
خدانگهدار

جمعه

سلام
خوب تعجب نکنید من خودمم
بله بالاخره بعد از مدتها با یه پست پر و پیمون اومدم تا ببینم چی میشه
چه خبر؟؟؟
امتحانا که خداراشکر تموم شد
اخ که کونم پاره شد ولی بالاخره تموم شد
همین دیروز بود که اخریشو دادم و .........
حالا فقط مونده استرس نمره هاش ، که البته استرسی هم ندارم چون میدونم همش پاس میشه
بگذریم
از این مدت که نبودم چه خبر؟؟؟؟
حقیقتش بودم ولی حس نوشتن نداشتم.
بعد از اون پستی که زدم "من که نفهمیدم چی شد" هر روز میومدم سر میزدم ولی خبری نبود
یعنی شما نبودید
با خودم گفتم راستی راستی زده به سرش و نمیخوات بنویسه بعد گفتم شاید تو چرند مشغلولی ولی اونجا هم خبری نبود
به هر حال تا پست طولانی و گردن کلفت و جذاب و کس شعرتونو گذاشتید و علت عدم حضورتون هم معلوم شد من بودم یعنی سر میزدم
به هر حال بعد از پست شما هم تو امتحانا بود و هم حس نوشتن نبود مثل الان که نی
البته بنا به دلایلی و تفکرات خودم همون روز یه ایمیل به شما ارسال شد که نمیدونم خوندید یا نه به هر حال یه اس ام اس هم براتون فرستادم و نوشتم که ایمیلو بخونید البته ایمیله تاریخ مصرف نداره و هر وقت رسیدید بخونید ولی حتما بخونید؟؟؟؟
به هر حال بگذریم.....
من دیگه حالم به هم میخوره با اینترنت کار کنم و نه حوصله دارم بنویسم و نه میخوام ننویسم.یه جوری تکراری شده
شما مینویسی من جواب میدم باز شما جواب میدی من مینویسم شده یه ایمیل همگانی
حال نمیده ولی خوبه مثلا مثل الان هم حوصله نوشتن دارم هم میخوام یه چیزی رو بگم و هم ...... که اینم میشه تو یه ایمیل خلاصش کرد
حالا مثلا فکر نکنی که میخوام بگم یه موضوع پیدا کنیم و دربارش بنویسیم و این کس شعرا من اگه وبلاگ نویس بودم همون سایتگ خودمو مرتب اپ میکردم گرچه گاه به گاه اپ میکنم ولی دیگه لذت بخش نیست
شدم یه معتادی که عملش با وبلاگ نوشتن و ..... تکمیل نمیشه مثلا باید یه وب سایت فول فلش با یه فورم با 4000 نفر عضو داشته باشم تا شاید ارضا بشم
چه کس شعرایی دارم مینویسم
بگذریم
میگم همینجوری خوبه هر وقت عشقت کشید بنویس یا خبری چیزی هست بده مثل سابق ولی کم کاری منم رو ببخش و خرده نگیر
خوب اینا هم از این کس شعرا
پست قبلیتو اونوقتا خوندم ولی الان حس دوباره خوندنشو ندارم اگه پاسخ یا جوابی از پست قبلیت هست که باید بدم یا برات مهمه دوباره بگو نه هم که منو ببخش.
کس شعر زیاد نوشته بودی بعضی جاهاشم میخواستم فحشت بدم "کیری"
خودتم که میدونی من یه کم وسواسیم هزار جور فکر میکنم و اصلا کس خلم شما به بزرگی خودت ببخش
خوب با وجود اینکه وجه مشترک زیادی داریم ولی کاملا با هم تفاهم نداریم و اینم طبیعیه
پس مشکلی نیست " با من ازدواج میکنی؟؟؟؟"
............................................................................................................................
خوب یه عکس جالب از کیر خودم بذارم که نگی یارو ترسید.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نترس خبری نیست

رفیقمون منتظره
خیلی وقته بهش سر نزدیم
چی کار کنیم؟؟؟؟؟
جمعه خوبه؟؟؟؟؟
بیایم بیرون؟؟؟؟؟؟
کس شعر نگو میای یا نه؟؟؟؟
هم دلتنگیم هم مشتاق دیدار هم رفیقمون تو کف دیدنمونه که ازمون پول نگیره
یه خبری بدید
...............................................................................................................
گفتم پست پر و پیمون ولی خبری نیست.
چند تا عکس دیگه

چه حالی میده ازش لب بگیری

دوران کودکیم در سکس گذشت
پستونک اموزشی جهت پرورش جنده
چه حالی میده مک بزنی

خوب بسه دیگه کس شعری شد
منتظریم یه خبری بدید که چیکار کنیم "جمعه رو میگم" رفیقمون،دلتنگی،کوچه اکی سازی،کیری خبر بده
بای
میگم کس خل شدم دارم پست قبلیتو میخونم و جواب میدم
"میگن یارو دیونه هست حالا شده کار من"
اولا کله کیری کسی که میخوات ماشینشو تعمیر کنه نمیره تعمیرگاه یاد بگیره میبره تعمیرگاه درستش کنن چون خراب شده. ولی کسی که میخوات ماشین بخره و سوار بشه میره اموزش رانندگی یا کونش پاره میشه و چند بار میزنه تو در و دیوار تا یاد میگیره نمونش خودتون میگید شما میخواید از حداقل وقت حداکثر استفاده رو ببرید اول از همه باید بگم که ببخشید جناب ارشمیدس که اونقدر رو سرتون کار ریخته که وقت ندارید دوما کسی که به این فکره اول میره راهنماشو میخونه تا زودتر کارش حل بشه نه اینکه گوزپیچ بشه و یه ساعت درگیرش باشه. نگفتم بری فوتوشاپ cs یاد بگیری گفتم سه خط جمله رو بخونی که گوز پیچ نشی
حالا این نظر من بود شاید نظر شما چیز دیگه ای باشه
البت بگم من دیگه با شما از لحاظ کامپیوتری و مسائل مربوط به اون کاری ندارم چون نظرامون مختلفه.
کله کیری
خوب دوخط جملمم که نوشتید نفهمیدید که دراین پست و غیره رسوندم و نظر خاصی ندارم حال و هوام هم ابریه و فعلا چیزی حال نمیده بجز دیدن شما که خیلی حال میده
قسمت "یاداشت های قبلی " در نوشته هات
اولین قسمتش
هواع ..... واع وع.......هوع ..... والااااا.
ریدی واعو.......
بعضی وقتا چه چیزایی مینویسی ادم حالش به هم میخوره" من حنا دختری در مزرعه" " جودی ابت"
واع

تو چه فکری کردی که استعفات پذیرفته نشده
باهات تصویه حساب هم شده،باز میخوای خودتو بچسبونی به ما
اح برو دیگه

در مورد متن بعد از نامه رئیس اکی سازی: واقعا که وع واع..... هوع ....
خیلی ادم کله کیری هستی تو هم از این جور متنا گاه به گاه مینویسی......واع ....."من ترانه 15 سال دارم"
تا متنت تموم بشه چند بار استفراغ میکنی؟؟؟؟؟
واع......
یو ها ها ها ها
میگم بقیه نوشتتو خوندم ولی به اینجا که رسیدم خیلی دردم گرفت
واقعا حالم بد شد الانم بد شد
بد نوشتی گرچه کس شعر نوشتی که ای کاش کس شعر هم نمینوشتی که نوشتی اخه این چیه که نوشتی
می دونی، دردم میاد که تو هم هنوز منو نشناختی، به من مثل حسن قلی سر کوچه نگا می کنی، منو یکی می بینی مثل شاپور، یا چه می دونم هر گوز به گوز شده دیگه...
جواب: 1:به ایمیلتون مراجعه کنید. 2: شاید شما رو نشناختم ولی خدا شاهده مثل حسن قلی سر کوچه یا فلان و فلان بهت نگاه نمیکنم. 3:نمیدونم چرا اصلا اینو نوشتی

دیگه بسه بقیه نوشته هاتم مثل جمله بالاییت بوی گوه میده و دیگه حس خوندنشو ندارم
بای

هک شد...
























هک شد...



استعفای شاهزاده تاریکی پذیرفته نشد...













سلام
خسته نباشید
...................................................................................


آخرین خبر:
شاهزاده تاریکی با قدرت به کار خود ادامه می دهد...


...................................................................................
مقدمه:
قبل از هرچیز از اینکه در ارسال این پست تاخیر چند روزه داشتم، عذر می خوام...
ولی مطالبی رو که هرشب نوشتم در ادامه قرار می دهم!
فعلا بریم سراغ اصل مطلب!!
...................................................................................
اصل مطلب:
تازگی فهمیدم که من هنوز با خودم هم رودبایستی دارم!
بابا، این که نمیشه...
اینجوری که فایده ای نداره!!
بگذریم...
این بگذریم هم شده درد سر...
تا میاد مطلب سوار بشه باید بگذریم!
آقا این پست رو نوشتم که ناراحت نشی...
اگر هم شدی از دلت در بیاد!
همین
...................................................................................
معذرت:
از پست و نوشته ام عذر خواهی می کنم!
اگر ناراحت شدی...
اگر هم نه که هیچ!
...................................................................................
سوال و چند نکته:
در مورد کاسپر...
من که صاحب نظر نیستم!
فقط نوشته های همون سایتی که معرفی کردی خوندم و نوشتم!!
همونجا نوشته بود که سنگینه...
ولش!
در مورد نرم افزار...
حتما حق با شماست که باید راهنماش رو خوند ولی این رو هم در نظر بگیر که شاید یکی مثل من بخواد از حداقل وقت حد اکثر استفاده رو ببره...
مگه من چی کار می خوام بکنم؟
مگه کسی که می خواد ماشینش رو تعمیر کنه باید بره مکانیکی یاد بگیره؟
نه!
کارو میده به کاردونش!!
نمیشه که توی همه زمینه ها صاحب نظر بود...
و در ضمن...
البته که باید راهنماشون رو خوند!
این هم ولش!
در مورد کس شعری که نوشتید...
...
اگه استعفات جدیه چه بهتر منم خسته شدم از این نوشتن و این کس کلک بازیا در اوردن
این یه ارتباط غیر حضوریه که فکر کنم دیگه مزش پریده و شده ضد حال
...
باید به عرض شریف برسونم که درد من همین دو خط حرف شماست...
این همه نوشته من به خاطر همینه!
خیلی وقته که من حس می کردم همچین حسی داری...
ولی خوب، نظرت یه نظره و نظر هم هرچی باشه محترم!
شاید پست قبل من آخرین تیر ترکش من بود برای تکون دادن تو، که مثل اینکه ریدم...
باز هم ولش...
....................................................................................
پیشنهاد:
اگر پیشنهادی داری، خوب بده!
تا از این حال و هوا در بیایم...
یا یه مختصر تکونی بخوریم!
یا نه؟
...................................................................................
یادداشت های قبلی:

1:

رسمی:
دوست عزیز و گرامی سلام
الان حدود ساعت سه شب است که دارم برایت می نویسم...
برای تویی که رفیقمی...
و من در خلوت و سکوت می نویسم!
تنها صدایی که غیر از صدای نفسم به گوش می رسه، صدای کلیدهای صفحه کلید است!!
و من این چنین آرامشم...
عامیانه:
نمی دونم چه سری توی نوشتنه که توی گفتن نیست؟
شاید نگاه...
بالاخره نگاه هست و نیست...
و وقتی نیست شاید راحت تر بشه گفت و نوشت!
کاش می شد دید و نوشت، یا دید و گفت!!
کاش می شد، زل زد و گفت...
کاش می تونستیم توی چشم هم زل بزنیم و بگیم...
البته نمیشه، بدون تعارف!!
نه تو میگی، نه من...
از این حرفها بگذریم...

آخرین خبر:
استعفای شاهزاده تاریکی پذیرفته نشد!
متن خبر بدین شرح است:
به گزارش خبرنگار اکی سازی، استعفای چندی پیش شاهزاده تاریکی پذیرفته نشد...

نامه رئیس اکی سازی و عضو هیات مدیره کانون اکی سازان، و سرپرست کلیه کارخانجات تولید اکی در خاورمیانه بدین شرح است:

بسمه تعالی
معاونت محترم پایگاه اکی سازی
جناب آقای شاهزاده تاریکی
سلام علیکم
متن استعفای شما را دیدم، و مخالفت خود را از پذیرش آن اعلام می دارم...
بدون شک پایگاه بی حضور شما و سخنان ارزشمندتان از رونق خواهد افتاد!
پس بنابراین و بنابر آنچه می دانید و مجال بیانش نیست از پذیرش استعفای شما خودداری می کنم.
خواهشمندم به دلیل حفظ هویت استراتژیک پایگاه، با قدرت هرچه تمامتر به کار خود ادامه دهید...
امضاء: رئیس پایگاه
پی نوشت: اعضای هیات مدیره، معاونت محترم آن نهاد، حوزه سرپرستی سر آشپز

باید اعتراف کنم
باید بی پرده سخن بگویم و بنویسم...
برای من همه چیز ارتباط است!
کاش می توانستی منظورم را بفهمی...
کامل!
نه گوشه و کنارش را...
همه من یعنی ارتباط...
همه احمد یعنی ارتباط...
و از نظر من همه چیز در ارتباط خلاصه می شود...
همه زندگی یعنی ارتباط...
همه شور و شعف و احساس یعنی ارتباط...
اینگونه تصور کن که تنها در خانه نشسته ای!
نه تنها از سر تنهایی، بلکه تنها از روی ناچاری، چون کسی نیست، هیچکس! تصور کن...
چه می کنی؟
هیچکس نیست، تنهایی...
تنهای تنها...
اونوقت چه می کنی؟
به نظر من نه می خندی، نه گریه می کنی، نه می خونی و نه می شنوی...
چون تنهایی!
نه می خندی و نه می خندونی، نه می گریی و نه می گریونی، نه می خونی و نه می شنوی...
چون تنهایی...
در ابهام می مونی...
چون تنهایی...
و اگر بفهمی تنهایی یعنی چه می میری...
از تنهایی!
این مقدمه ای شد بر این پست که شاید مدت مدیدی طول بکشد تا در وب قرار گیرد!!

..........

2:

سلام مجدد
الان حدود ساعت 10 شبه و من تک و تنها توی خونه نشستم و دارم می نویسم!
منم و خودم...
بگذریم!
آقا نمی دونم کی مطالبم رو تموم کنم!
کی حرف دلم رو بزنم...
و کی وب رو آپ کنم...
نمی دونم اینقدر که کلنجار می رم، می تونم آخرش حرفم رو بزنم یا نه؟
فکر کنم اگر یکی بیاد و این نوشته های منو بخونه، فکر می کنه من دارم برای نامزدم نامه می نویسم!!
از بس که گل کاری می کنم...
چه کنم؟
روم نمیشه رک حرف بزنم!!
الان داری از کنجکاوی می میری؟
بزار اول راجع به اون پست توضیح بدم!!
ببین، همونطوری که همونجا هم نوشتم، بالای پست و استعفا، ربطی به پایین پست نداره...
مگه توی چرند، همین برنامه نبود؟
یادت رفته؟
مگه اینجا جای کس شعر نیست؟
چی شد که یهو حرف من شد جدی؟
تو چرا نوشتی که مزه وب نویسی افتاده؟
مرد حسابی؟
تو که هربار وب رو باز می کنی، می خوری به یه دنیا مطلب، یه دنیا کس شعر، یه دنیا عکس...
تو چرا؟
حقیقتش اینه که یه مدت بود، حسی بهم دست داده بود که دیگه نیستی!!
یعنی هستی، ولی نیستی...
اونجوری که باید...
ببین!
احساس تنهایی کردم!
فکر کردی من کشته مرده وب نویسی ام؟
نه بخدا...
هزار تا وب درست کردم، درباره موضوعات مختلف...
بعد سه روز، دیگه نگاشون هم نمی کنم....
سیاسی، فرهنگی، مذهبی، و حتی طنز و نقد!!
بابا، تو رفیقمی...
می دونی، دردم میاد که تو هم هنوز منو نشناختی، به من مثل حسن قلی سر کوچه نگا می کنی، منو یکی می بینی مثل شاپور، یا چه می دونم هر گوز به گوز شده دیگه...
یادته وقتی وبت رو به عنوان یکی از وبای نمونه انتخاب کردن؟
یادته؟
حتما یادته...
به خدا من رفتم، دیدم، خوند، مطالبش رو باز کردم، و تازگی داشتم هاردم رو جمع و جور می کردم برای فرمت، دیدم عکسش رو هم ذخیره کردم...
خوب، با اینهمه تو ناراحت بودی...
حق هم داشتی...
ولی من الان دارم می فهمم چه حسی داشتی...
عادل فردوسی پور می گفت، رابطه من و علی دایی، یعنی خودش و علی دایی، مثل نمودار سینوسیه...
نمودار سینوسی، بالا پایین داره، یه وقتایی توی اوجه، و یه وقتای پایین...
نمی دونم...
بعضی ها وقتی این نمودار میاد پایین،کاری می کنن که دیگه نشه بردش بالا...
دارم خدا را شکر می کنم که ما اینجوری نیستیم...
نشدیم، و خدا کنه نشیم....
بابا، زندگی که فقط همین نیست، چارتا باغ و پارک و شاپسی...
بالاخره یه گوهی می شیم...
دست هم رو میگیریم، اونوقته که حال می کنیم...
البته امیدوارم!!
ولی من ناراحتم...
باید برم، با بچه ها قراره بریم عزاداری....
جات خالی، بر میگردم می نویسم و احتمالا شنبه شب می گذارم توی وب!!
خدانگهدار
ساعت تقریبا ده شب پنج شنبه

..........

3:

سلام
قسمت سوم نوشته های گهربار حقیر...
آقا ما گه خوردیم...
اومدیم مثلا ناز کنیم، ولی مثل اینکه ریدیم، باید جمش کنیم...
نخواستیم بابا، نخواستیم...
بابا، گه خان، یه خورده بیشتر تحویل بگیر...
نوشته هامونو گوز حساب نکن...
خودمونو کیر!!
در رابطه با تصویرهای محشری که گذاشتی، آخه الاغ مگه خودم نگفتم بردار یه آپلود سنتر مرگی پیدا کن، آپ کنیم؟
حالشو ببریم؟
بابا ایول....
ریدی به قالپاق...
انم نگفتی...
البته این قسمت دومش رو من نمی دونم یعنی چی؟
انم نگفتی...
یا ان هم نگفتی!!
یعنی چی؟
میدونی؟
زیاد به گوشمون خورده، ولی معنیش؟
بی خیال...
رک تر از این چند خط نمیشه، حله؟
تماس به گوز خر!
...................................................................................
به روایت تصویر:
این یک استفاده جالب از تکنولوژیست...













این هم جگرهای ما...















...................................................................................
خداحافظی:
خوب!
عرض دیگری نیست...
شب و روزت خوش!
و ایام به کام
خدانگهدار...
شاهزاده تاریکی