حادثه

سلام
خوب هنوز پست نذاشتید ولی این دومین پست منه و بهتره از یه پست قبل بخونید البته فرقی هم نداره
هر جور راحتی
نمیدونم چطور بگم
از اول قضیه:
اقا امروز یه شانس اوردم و یه ضدحال خوردیم
وحشت کردم و الانم شرمنده میشم
ظهر داشتم میرفتم دانشگاه که تو بلوار مدرس یهو زیر ماشین خالی شد و نزدیک بود برم تو جدول
خدا خیر گذروند
لاستیکم ترکید
من امید بودم تو جاده هم جواب بده ولی مثل اینکه نذاشت بمیریم
خوب لاستیک زاپاسو انداختیم ولی شرایط اون هم بهتر از قبلی نیست اندازه یه توپ پینک پنگ ورم کرده حالا جمعه اگه اومدید بیرون میبینید چه حالیه
به هر حال لاستیک میخوات اونم 4 حلقه
خوب این کس شعرا رو نوشتم تا یه کم حرفی رو که میخوام بزنم توجیه بشه
اگه اجازه بدید سفرو یه هفته بندازیم جلو
خداییش لاستیک جلو داغونه حالا خودتونم میبینید
بعدشم زاپاسی دیگه ندارم که ممکنه تو جاده به گا بریم
به بابام گفتم 4 حلقه لاستیک میخوات که قراره تو این هفته که میات بندازیم زیرش البته امیدوارم چون زیاد جالب نگفت مثلا فردا بریم بندازیم زیرش
اینجور خیالمون هم راحتره
من واقعا از این وقفه ای که افتاد شرمنده ام
واقعا ضد حال شد
حالا سعی میکنم اول هفته حلش کنم
اگه حل بشه مثلا میتونیم سه شنبه یا چهارشنبه هم بریم
یکشنبه هفته دیگه هم خوبه
حالا جمعه اگه اومدیم بیرون مفصل صحبت میکنم
من مقصر نیستم یا نمیخوام بپیچونم اتفاق بود و همین
امیدوارم درک کرده باشی
یه خواهش:
اگه ممکنه به رضا و کمال بگو
مخصوصا اگه میتونی زود به رضا بگو که یهو مرخصی نگیره
من بازم شرمنده ام ولی چیکار کنم که کاری از دست من برنمیات
خداراشکر که تو جاده نبودیم و این اتفاق تو جاده نیوفتاد
به هر حال چیز دیگه ای ندارم بگم
اعصابمم خیلی خورده هنوز تو دلم داره میلرزه
بای

0 نظرات: