چشمت کور نمیخوام عنوان بذارم

سلام
احمد بابا ریدی
زنگ زدی و نفهمیدم (سایلنت)
اگه میخواستی خبر بدی که بیایم بیرون باید عرض کنم ریدم تو حلقت
من خونه بودم و نفهمیدم یعنی چون گفته بودی کار دارم و ..... منتظر تلفن نبودم
کاش زنگ زده بودی خونمون
یا تو این وبلاگ کیری خبر میدادی
پس این وبلاگو ساختیم برای چیکار من ظهر سر زدم ولی شما پستی نذاشته بودی
اگه به این دردم نمیخوره حذفش کنیم
دو سه روزه اومدی و منم که گفتم سه شنبه و شما کافی بود تو این وبلاگ یه اکی بدی حتی امروز صبح
ریدنی
اعصابمو پکوندی به هم
شایدم کار دیگه داشتی؟؟؟؟
راستشو بگو که خون جلو چشمو گرفته
جفت گوشی هاتم که مثل ان خاموشه
کلتم که مثل کیر میمونه پس به چه دردی میخوری
حالا نمیخوام پست بذاری که نمیدونم شارژ نداشتم و فلان و فلان که سر و کلتو میشکنم
صبح تا حالا الاف تو خونه ایم اینم از ضد حال سر شب
اح اح حالم بهم خورد
یه قلپ اب
اخیش
دیگه نمیدونم چی بگم
به هر حال مثل اینکه قسمت نبوده
شرمنده از این پستی که گذاشتم مشکل از شما نبوده مشکل از من احمقه که گوشیو انداختم اونجا و به فکر تماس احتمالی شما نبودم
بدبخت تر و بدشانس تر از من وجود نداره
حالا این پستی که گذاشتم برای خودمم صدق میکنه اصلا ........
من رفتم که بمیرم
خدافظ
امضاء: شهریار

0 نظرات: