شمارش معکوس برای شروع...

سلام
خسته نباشید
.............................................
یک پیشنهاد:
آقا، بیا از خودمون رد پایی جا نگذاریم، که اگه خواستیم چیزی بنویسیم یا کاری بکنیم(!!) بشه، نه اینکه خیالمون ناراحت باشه...
البته ممکنه که پیشنهاد من رو قبول نکنی که گه میخوری...
اینجا اونجا نیست که تا یه کلمه نوشتم، فوری تهدید بشیم...
اینجا هیشکی هیش گوهی نمیتونه بخوره!!
پس مواظب باش که می کنمت...
...........................................
واما بعد:
فردا بعد از ظهر(جمعه) احتمالا مهمون داریم...
اگر نداشتیم، حتما خبرت میدم، در حالیکه به رضا هم گفتم نظر ایشون هم روی شنبه بود...
دلیل علمی هم داشتند که چون فرداش تعطیل نیست از جمعه ای که فرداش تعطیله خلوت تره...
با این حال، برای احترام به خواست شما اگر شد حتما ردیف می کنیم و می ریم، ولی میگم به احتمال زیاد مهمون داریم به صرف شولی!!
دعا کن صبح سبزی گیر بابام نیاد، اونوقته که قضیه منتفی میشه...
بگذریم که خیلی کس شعری شد!!
پس آقا، اگر قرار شد بریم من(!!) خبرت میدم!!
تکرار می کنم، من خبرت می دم...
و اگر خبر ندادم یعنی با عرض شرمندگی نتونستم!!
و فرداش یعنی شنبه رو ردیف کنید..........
...........................................
عرض دیگری نیست...
لینک هم خو گفتی نذار، چه کنم دیگه!!
نمیگذارم...
بد بود این همه لینک کس شعری؟
کجا خبر کیری پیدا کنم که میگی نرو تابناک و چه میدونم چرا همش تابناکه؟
سایت کیری سراغ داری معرفی کن...
..........................................
همین
فعلا همین...
به زودی با یک داستان سکسی بر می گردم...
داستان کردن یکی از رفیقای دوران خدمت!!
اول اسمش _ش_ بود...
یه شب که حالم خیلی گرفته بود، با ناراحتی اومدم توی ساختمون خالی نزدیک آسایشگاه تا یه نخ سیگار بکشم. دیدم یکی از بچه ها هم اونجاست. بعد از اینکه سیگارم رو آتیش زدم اومد بغلم نشست، و...
بقیه داستان در قسمت های بعدی!!
......................................
خدانگهدار
کله قند

1 نظرات:

ناشناس گفت...

من خبرت میدم...
شرمنده، ولی چون میدونم منتظری باید بگم احتمالش کمه...
همه فامیلامون میان خونمون...
زشته بیام بیرون...
پس اگه نشد، هیچی...
شد خبرت میدم
شرمنده
ببخشید
شب خوش