علی آمد...

سلام
خسته نباشید
.................................................................................................
علی آمد. علی ارجمند آمد، دوست قدیمی آمد، فامیل استاد آمد، یار دیرین آمد...
او آمد و با آمدنش، ستاره های آسمان دلمان درخشیدن گرفت...
و از پس ابرهای نا امیدی، خورشید امید، تابیدن گرفت...
در سایه سار شب، راه را به او بسپار!!
چونکه که شبتاب با اذن اورقصیدن گرفت...
.................................................................................................
همانطور که مطلع شدید، علی آمد...
به همین دلیل توجه شما را به دو خبر جلب می کنم!!
1. شب باغ...
2. شب ده...
باغ رو که حتما باید باشی، ما با رضا صالحی سر کردیم!!
علی که گله...
سروره!!
اونقدر بهش زحمت دادم که حد و حساب نداره...
به هر حال، بیا حال میده...
تو و من! رضا و رامین، و علی آقای عزیز...
علی یه دانشجوی الکترونیکه، مثل خودمون...
البته دانشجوییش، نه الکترونیکیش...
بگو الکتریک!!
الکتریک!!
هووووع....
شب هم بریم ده، صبح بر می گردیم...
می تونی؟
نمیتونی؟
بیا بریم. حال میده!! نود و نه درصدش خودمونیم، یه درصد هم علیه...
البته از نظر من صد درصدش علیه...
چون مهمونه و مهمون حبیب خداست و از این حرفها...
اما یه جورایی علی خودش صابخونه است...
بگذریم...
پس به فکر باش!
شب و شب
باغ و ده
پایه باش...
خوش میگذره!!
یه وقت فکر نکنی میریم ده و قراره خلاف کنیم!!
نه!
دود و دم و از این چیزا...
نه!!
آخر آخرش مشروبه، تازه اگه گیر بیاد....
ایول..........
مرسی.......
خدا خیرت بده!!
حالا من یه حدس هم می زنم البته:
باغ بیای، ولی ده نه!!!
ولی بیا...
حال میده...
.................................................................................................
عرض دیگری نیست...
نه نانسی هست، بدم بمالدش، نه کاکا هست، بدم بگایدش!!
خوش باشی...
تا عصری....
اگر تونستی یه جوری به من بفهمونی که خوندی خیلی عالیه!!
من همینجا سر می زنم، خواستی هم sms یا زنگی، چیزی...
هرجور مایلی...
نه هم خو هیچی...
فدای تو
روز خوش
کله قند

0 نظرات: